دلنوشته6
گلویم بغض دارد عجیب!!
و ابرهای کوچک چشمانم دلشان باران می خواهد
دلم میخواهد باران ببارد....
من باشم و یادتو و دلتنگی هایم....
در این هوای سه نفره بی چتر تا ته جاده زندگیم بدوم!!
خدای من!!
دستهایم را می گیری؟
در سرم شوق پرواز است و هوای رهاشدن!!
میشود سهم روزهای بارانی قلبم رازودتر از موعداصلی اش بدهی!!
میشود بیایی در آغوشم بگیری و آرام بگویی!آدم ها خسته ات کرده اند!
وبعد بی حرف مراهم باخودبه آسمان ببری؟
خدای من...دل کوچکم طاقت اینهمه دلتنگی یکجا راندارد!!
صدایم کن !گلویم بغض دارد عجیب!!