سفارش تبلیغ
صبا ویژن

باران بهانه بود تا زیر چتر تو تا انتهای کوچه بیایم...!!

پشتِ این نقابِ لعنتــــــــــــــــی !....

مثه دیوونه های الکی می خندم !


با صدایِ بلند می خندم ، که خوب بشنوی ...


شوخی می کنم ، سر بسرت می ذارم !


و تو نمیدونی ...


چه سخته احساسِ خفگی کردن !


پشتِ این نقابِ لعنتــــــــــــــــی !....



 

 


+ نوشته شده در پنج شنبه 92/3/23 ساعت 9:7 عصر توسط باران پاییزی | نظر

سر میز شام...

سر میزشام یادت می افتم


بغض میکنم،اشک در چشمانم حلقه میزند،


همه متعجب نگاهم میکنند...


لبخند میزنم و میگویم:


چقدر داغ بود!!


 

کسایی که اول رابطه بهت میگن بی احساس...


همون لعنتی هایی هستن که،


وقتی عاشقت کردن آخرش بهت میگن یکم منطقی باش



+ نوشته شده در سه شنبه 92/3/21 ساعت 1:9 عصر توسط باران پاییزی | نظر

دلم یک ...

دلـــــم یکـــــ کــوچـــهـ میخـــــواهَــــد
   

  
بـــے بــــن بَستــــــ . . .


و بــــارانـــے نَــــم نَــــم . . .


و یکـــــ خـــــدا ،
کـــهـ کَــمـــے بــــا ـهَــــم راه بــــرَویـــــم
هَـمـیـــن



+ نوشته شده در شنبه 92/3/11 ساعت 11:28 عصر توسط باران پاییزی | نظر

نمیدانی..

دیشب با خدا دعوایم شد ......



با هم قهر کردیم .....فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد......



­ رفتم
گوشه ای نشستم .... چند قطره اشک ریختم..... و خوابم برد



صبح که بیدار شدم .... مادرم گفت...


نمیدانی از دیشب تا صبح چه " بارونی " می آمد ....!!



من دیوانه نیستم فقط کمی تنهایم همین !

چرا نگاه می کنی ؟ تنها ندیده ای ؟


به من نخند ، من هم روزگاری عزیز دل کسی بودم


+ نوشته شده در دوشنبه 92/3/6 ساعت 11:16 عصر توسط باران پاییزی | نظر