سفارش تبلیغ
صبا ویژن

باران بهانه بود تا زیر چتر تو تا انتهای کوچه بیایم...!!

درد

درد دارد وقتی می رود...

وهمه می گویند: دوستت نداشت؟

وتو نمی توانی ثابت کنی هر شب

با عاشقانه هایش ....

خوابت می کرد!!!!

 

 

چنگیز می شوم تا سلاخی کنم

تمام دیروزهای قشنگم را...

که بتازم بر تمام قاصدک های مهاجری که

از تو خبر می آورند....

امروز باهمه ی دنیا قهرم.....

اما تو ...صدایم کن ...برمیگردم!!

سادگی کودکانه ام را میبینی؟؟؟؟

 

برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید

 

دیگر نمی گویم....گشتم نبود نگرد نیست!!!

بگذار صاقانه بگویم:گشتم...اتفاقا بود!!!

فقط مال من نبود....

بگذار دیگری بگردد ....شاید مال اوست!!

 

 

لطفا خودت زحمت این "بی " را بکش...

بگذارش جلوی "معرفت"

بچسبانش تنگ نام قشنگ خودت...

من دلم نمی آیداز این کارها بکنم!!!

 

برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید

 

مدت هاست..مجازی میخندیم...

مجازی شادیم...مجازی عاشق می شویم...

مجازی هم را دلداری می دهیم...

اما......................

واقعی تنهاییم....واقعی درد می کشیم...

و واقعی از عشق های مجازی لطمه می بینیم....

 

برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید


+ نوشته شده در یکشنبه 91/12/13 ساعت 9:42 صبح توسط باران پاییزی | نظر