ستاره دلم
راستی برای شمردن ستاره ها
کسی راسراغ ندارم...
آخرین باربهاربود...
که دست درازکردم تاستاره ای رابچینم..
کسی دستم راکه نه
دلم راپنجه کشید...
هنوززخمش خونریزی می کند...
ازآن پس سرم رابالانمی کنم...
تاستاره هارانبینم....
تازه سرم که پایین باشد
اشک هاورنگ پریده ام راهم ستاره ها نمی بینند...!!