سفارش تبلیغ
صبا ویژن

باران بهانه بود تا زیر چتر تو تا انتهای کوچه بیایم...!!

برمی گردی؟!!

پاییز شده...دختربچه همسایه کلاس اول میره...ازمن خواست تاکتاباشوجلدبگیرم...سراغ تورومی گرفت...

گفتم میای زمستون حتمامیای......

زمستون شده....برف سنگینی اومده...کل حیاط خونه سفیدپوش شده....

مثل لباسی که منتظرم تابیای وبرای تو بپوشم...مطمئنم بهاراین اتفاق می افته...

بهارشده ...خودموتوخونه حبس کردم...روزی چندبارزنگ خونه به صدادرمی آد..متنفرم ازاین دیدوبازدید....

حتمامی خوان بیان که نبودتورویادم بیارن...تابستون که برگشتی به همشون سرمی زنیم...

برق لعنتی قطع شده...پولشوندادم...

تنهاسرگرمی این روزادیدن فیلم های باهم بودنمون بودکه اونم ازدست دادم...

وقتی برگردی دیگه نیازی به این فیلم ها نیست...تابستونم رفت..

یه حسی بم میگه پاییز بر می گردی...


+ نوشته شده در چهارشنبه 91/7/26 ساعت 6:5 عصر توسط باران پاییزی | نظر