• وبلاگ : باران بهانه بود تا زير چتر تو تا انتهاي کوچه بيايم...!!
  • يادداشت : به ياد آر...
  • نظرات : 8 خصوصي ، 46 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام سلام
    خيلي جالبه يك ماه پيش براي اولين بار رفتم مشهد
    يكماه بعدش براي اولين بار رفتم كبرلا
    شايدم ماه بعد باشم مكه خدارو چه ديدي
    زندگيه من خيلي از اين يهويا توش زياده
    من اومدم جاتون خالي
    ببخشيد نشد خبر بدم
    جريان رفتن اينجور بود كه من دانشگاه سر كلاس بودم رفيقم گفت بريم كربلا
    گفتم چجور گفت آزاده با كارت ملي
    كلاس تموم شد
    اومدم خونه گفتم ميخوام برم كربلا گفتن با كي گفتم با سعيد گفتن برو به سلامت
    منم يه پتو مسافرتي برداشتم با يه كوله ورزشي و ماشين گرفتيم سمت مهران
    كلا با100تومن رفتمو برگشتم
    50از شهرمون تا مهران موقع رفت
    50از مهران تا شهرمون موقع برگشت
    از مرز رد شديم هي يكي نگفت مداركت كو چي داري چي نداري
    اصن انگار نه انگار آزاده آزاد
    رفتيم كلي پياده رفتيم سوار كاميون شديم از كاميون آويزون شديم
    سقف اتوبوس سوار شديم رو گلگير كاميون سوار شديم
    كلا به هر بدبختي بود رفتيم خودمونو رسونديم به كربلا
    جاي همتون خالي واقعا اصن آدم خسته نميشد از پياده روي و سختي كشيدن
    هعععععععععععععععععععععي
    نزديك يه هفته پيش بود من اين پستو گذاشتم با
    اما الان دوتا عكس ميذارم ادامه مطلب همون پست صفحه ي اول
    عكسايي كه خودم گرفتم
    يكي ايوان نجفه و يكي هم گنبد حضرت عباسه
    پاسخ

    سلام آقا رضا خوش اومدي...به به چه کم تجملات و راحت! ايشالا خدا قسمت ما هم بکنه...ممنون سر زدي...چشم الان ميام ميبينم