سفارش تبلیغ
صبا ویژن

باران بهانه بود تا زیر چتر تو تا انتهای کوچه بیایم...!!

دلم میخواد...

دلم بچگیمو میخواد!


 

پاهای شنی دستای کاکائویی!


 

دلم میخواد بلال میخورمکل صورتم زغالی شه!


 

100بار سرسره 1متری را برم بازم خسته نشم!


چای رو با 10تا قند بخورم!


بستنی و پفک و لواشکو با هم بخورم!


سر چیزای مسخره انقدر بخندم بیافتم کف اتاق!


دلم میخواد مث بچگیا بوی سیگار حالمو بد کنه...


آدامس بچسبونم زیر میز کلاس!


عیدی هامو بریزم تو اون قلک!


دلم میخواد بازم رو دیوار نقاشی کنم!


دلم میخواد وقتی گریه میکنم مادرم اشکمو


پاک کنه نه پیراهن تنم!


دلم میخواد شبا تو خواب غلت بزنم


جای اینکه حرف بزنم!


1000تومان تو جیبم باشه اما دلم خوش باشه!


از شاخه درختا بالا برم


غروبای بعضی روزا فقط منتظرآنشرلی باشم!


ولم کنی تا صب تو شهربازی بمونم!


مادرم که نماز میخوانه برم جلوش آنقد


ادا در بیارم تا بخنده نمازشو بشکنه و بعدش فرار کنم...

.

.

.

بزرگترین اشتباهم این بود که آرزو کردم بزرگ شم!


دنیای آدم بزرگاخیلی سرد و تنهاس


+ نوشته شده در چهارشنبه 92/6/20 ساعت 11:32 عصر توسط باران پاییزی | نظر