سفارش تبلیغ
صبا ویژن

باران بهانه بود تا زیر چتر تو تا انتهای کوچه بیایم...!!

دلنوشته 4

فراموش کردن درد دارد....اماگاهی خیلی از دردهابه تو یاد می دهند

تکرار بعضی آدمها...تکرار تنهایی است!!!

رفتنت مثل یک شکستگی عمیق بود...مثل زخم هایی که همه میگویند:

مثل روز اولش نمی شود...وبعداز تو روزهایم رنگ پریده شد!!

از تو که حرف می زنم بی اختیار لبخند می نشیند کنج خلوت لب هایم...

چه سخت عاشقانه هایم را به نام تو نوشتم!!!!

و چه ساده در گوش دیگری زمزمه شان کردی!!

درد ندارد!!!!؟؟؟؟

درد دارد حتی به حجم یک خیال ساده در دنیای کسی نباشی!!

در دنیای کسی که سال هاست رویای روز و خواب شبهایت را ربوده است!!!

درد دارد خاطره هایت را بچینی یک گوشه و با جای خالی اش حرف بزنی!!

درد دارد این همه بغض زیر لبخند های مصنوعی !!!

درد دارد نبودن کسی که بودنت را به بازی گرفته و خودش

در هوای دیگری خوش است!!

فراموش کردن دارد عزیز من...سال هاست درد می کشم اما..

.....فراموش نمی شوی!!!

 


+ نوشته شده در پنج شنبه 91/10/14 ساعت 11:24 عصر توسط باران پاییزی | نظر