ســــــــــــلام
اول از همه يه خواهش :
تـــــــــــــا آخـــــــــرش بــــــــخــــــــون
بخدا نه دعاست نه قراره واسه کسي بفرستي حاجت روا بشي
نه قراره دعا کني واسه بيمارا
نه قراره برنده بشي هيچي نداره اين کامنت جز درد...
بگذريم دله ما پر تر از ايناست.....
اينبار از دردامون گفتم
البته شايدم دردم...!
اين متن درد واقعيه منه
خودش ميدونه با کيم اميدوارم بخونه و بدونه
************************
سياه پوشيده بود، به جنگل آمد...!!
من هم استوار بودم و تنومند...!
من را انتخاب کرد...
دستي به تنه و شاخه هايم کشيد، تبرش را در آورد و زدو زد...
محکم و محکم تر…
به خودم ميباليدم...؟!
ديگرنميخواستم درخت باشم، آينده ي خوبي در انتظارم بود...!
ميتوانستم يک قايق باشم...!
شايد هم چيز بهتري...
درد ضربه هايش بيشتر ميشد و من هم به اميد روزهاي بهتر،
توجهي به آن نميکردم…!!
اما ناگهان چشمش به درخت ديگري افتاد...!!!!!
شايد او تنومند تر بود...؟!
شايد هم،
نه...
اما حداقل به نظر مرد تبر به دست آن درخت چوب بهتري داشت....!!
شايد هم زود از من سيرشده بود و ديگر،
جلوه ي برايش نداشتم...
مرا رها کرد با زخم هايم،
واو را برد...!!
من نه ديگر درخت بودم..............
نه تخته سياه مدرسه...........
نه عصايي براي پيرمرد............
و نه،
قايق...
خشک شدم...؟!
ميگويند اين رسم شما انسانهاست...!
قبل از آن که مطمئن شويد،
انتخاب ميکنيد و وقتي با ضربه هايتان طرف مقابل را آزار مي دهيد او را به حال خودش رهاميکنيد...!
اي انسان،
تا مطمئن نشدي تبر نزن.....!
تا مطمئن نشدي،
احساس نريز...!
ديگري زخمي مي شود...؟!
خشک ميشود...!
حال او شبيه مردگان است اگرچه زنده است...