شهيدي قبري براي خودش کنده بود. به مادرش نشان مي دهد ومي گويد هرگاه شهيد شدم مرا در اينجاخاک کنيد. يک ترکش به نزديکي او مي افتد. سرش جدا مي شود. وقتي جسد بدون سر را مي برند در آن قبر خاک کنند مي بينند آن قبر اندازه ي جسد بدون سر است.
در وصيت نامه اش :
منو شرمنده زهرا قرار مده اگر شهيد شدم سر به تنم نباشد
ان شاءالله روز خوبي داشته باشيد....
التـــماس دعــــــآ