انقدر بغض هام و فرو دادم و خنديدم
خدا هم باورش شده چيزي نيست.
تنهايم مگذار....
تو را به ياد آن روز،
تو را به ياد گلبرگ هاي خشک آن روز خشکيده،
تو را به روز اولين بار ديدنت،
تو را به اولين نگاه عاشقانه،
تو را به ياد باران روز نيامدنت،
تو را به تنهايي روز رفتنت،
تو را به باران روز برگشتنت،
سلام
با شعر مرد آپم بياي خوشحال ميشم..[گل]
آنچه داروي درد انسان استکافه اي دنج در لواسان است
ساکت و بي صدا و خوش منظرکافه اي باب طبع اهل هنر
کافه اي دور از اين هياهو هاغرق در عطر ياس و شب بو ها [خنده]
کافي است دراز بکشم...
چشمهايم را ببندم...
و
نفس نکشم...
هرجا دلت شکست …
خودت جاروش کن
تا هرکسي منت دست هاي زخمي ش رو سرت نذاره . . .
ali aji
هر چيز زماني دارد. نفس هم که باشي
دير برسي