• وبلاگ : باران بهانه بود تا زير چتر تو تا انتهاي کوچه بيايم...!!
  • يادداشت : بزن!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 34 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      
     
    دري هستم

    که مي‌توانست به آسمان باز شود

    اگر لولايش به زمين

    چفت نبود...
    پاسخ

    بسيار زيبا

    ديروز روز فدا شدن بود ، امروز روز فدايت شوم !

    ديروز با هم به دشمن مي زديم ، امروز براي هم مي زنيم !

    ديروز براي دين روي مين مي رفتيم ، امروز براي کابين روي دين مي رويم !

    ديروز در اوج گمنامي پاتک مي زديم ، امروز براي شهرت و مقام !

    ديروز جزيره ي مجنون را ديوانه کرديم ...اما... امروز مجنون جزيره ايم... !

    آنجا براي شهادت سبقت مي گرفتيم ، اينجا براي رياست !

    آنجا همه چيز صلواتي بود...اينجا همه چيز قروقاطي... !

    آنجا با خدا دست مي داديم ، اينجا خدا را از دست مي دهيم... !

    آنجا همه چيز را با خدا ميخواستيم ، اينجا همه چيز را با خدعه !

    خمپاره هاي شصت هم غيرتمان را ننشاندند ...اما...نشست هاي پست چطور !

    پاسخ

    خيلي ممنون بابت حضورتون سردار...

    ديگر شهدا تشنه نيستند...!

    امروز روز پنجم است که در محاصره هستيم ،

    آب را جيره بندي کرده ايم ،

    نان را جيره بندي کرده ايم ،

    عطش همه را هلاک کرده است ،

    همه را جز شهدا که حالا کنار هم در انتهاي کانال خوابيده اند ،

    ديگر شهدا تشنه نيستند ،

    فداي لب تشنه ات پسر فاطمه ،

    آخرين برگ دفترچه يادداشت يکي از شهداي گردان حنظله

    به فرماندهي شهيد ابراهيم هادي در کانال کميل

    پاسخ

    ...
     <      1   2   3